خوزی، دزفول، مراسم

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، دِلالی

هنگامی که خانواده ای دختری را برای پسرشان درنظر می گیرند، یک روز، بدون اطلاع قبلی، زنان خانواده پسر به همراه مادر پسر به خانه دختر می روند. به طور غیرمستقیم موضوع را به میان می کشند و اطلاع می دهند که باز می گردند. مادر دختر این خبر را به شوهرش می دهد. چند روز بعد پیرمرد محترمی از بستگان پسر برای دلالی به خانه دختر می رود. او بعد از کلی حاشیه رفتن و از مسائل مختلف صحبت کردن، موضوع را در میان می گذارد.

افشار، 720: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، کدخدایی

به دنبال موافقت پدر دختر، چند روز بعد، تعدادی از ریش سفیدان به اتفاق پدر پسر، برای «کدخدایی» به خانه دختر می روند. پس از گفتگوی زیاد و مطرح کردن اصل موضوع، پدر دختر بنا به خواسته ریش سفیدان، مقدار خرج روزِ شیر وابرون را تعیین می کند. شیربهای دختر – قرض و نقدش – هم با چک و چانه زیاد تعیین می شود. مبلغ نقدی را در روز شیروابرون می پردازند و قرضش می ماند برای بعد. این مذاکرات محرمانه است و تا روز شیراوبرون دیگران از آن بی اطلاع می مانند.

افشار، 721: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، جهازخرید و رخت برون

بین شیروابرون و جهاز خرید، ممکن است ماهها فاصله بیفتد تا اینکه دو خانواده، هزینه عروسی را فراهم کنند. دختر در تمام این مدت سعی می کند خود را از چشم خانواده داماد پنهان کند. در روز مقرر پدر و مادر عروس و داماد و یکی از ریش سفیدان به بازار می روند که هم “جهاز خرید” کنند و هم “رخت برون” برای عروس و داماد.

افشار، 721: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، شیروابرون و شیرینی اشکون

جشن شیروابرون و شیرینی اشکون هر دودر یک روز، و با حضور جمعی از دعوت شدگان برگزار می شوند. وکیل خانواده عروس مقدار شیربها را بیشتر از مبلغی که توافق کرده بودند به وکیل خانواده داماد پیشنهاد می کند. ولی با اعتراض وی مواجه می شود. پدر عروس به تدریج به احترام هر یک از بزرگان حاضر در مجلس مقداری از آن را می بخشد تا به مقدار قراردادی خودشان برسد و ظاهراً موافقت حاصل شود، داماد دست پدر عروس را می بوسد و همه دست می زنند که مبارک باشد. نقل و نبات و چای بین مدعوین تقسیم می شود.

افشار، 721: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، حنابندون

دومین شب عروسی را حنابندون می گویند. زنان خانواده ی داماد، حنا درست می کنند و آن را در خانه عروس به کف دست و پای عروس می بندند. دختران دم بخت هم برای سفیدبختی، از حنای عروس استفاده می کنند. در نیمه های همان شب، دوستان نزدیک داماد، دست و پای او را توی رختخوابش حنا می بندند.

افشار، 722: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، حمام و مبارکباد

فردای شب حنابندان، رقص و پایکوبی شوری به مجلس می بخشد. پس از صرف ناهار، لباس های عروس را داخل سینی هایی بر سر دختران به همراه نوای ساز و دهل به خانه او می برند و هر یک از زنان تکه ای از لباس عروس را تنش می کند.

در همین روز توشمال ها (نوازندگان) داماد را بدرقه می کنند. داماد، پس از استحمام، به همراه چند نفر از دوستانش، لباس دامادی بر تن می کند و بازمی گردد. هنگام بازگشت داماد از حمام، جشن و سرور تماشایی تر است. مردم به پیشواز می روند و با داماد روبوسی می کنند و به او مبارک باد می گویند. جلوی خانه داماد  تخم مرغی را جلو پایش به زمین می زنند، بعد او را سرکرسی می نشانند، و همه شاباش می دهند.

سلمانی با گفتن «فلانی فلان قدر شاباش، خانه اش آباد» دهنده شاباش را معرفی می کند و پس از هر معرفی مردان دست و زنان کل می زنند و می گویند:

عزیزوم لِر خر روم دورت                                     سرکرسی نشین کِل زنرم دورت

روبروی عروس آیینه ای می گیرند و با رقص و پایکوبی به در خانه داماد می برند. داماد روی  دروازه در می ایستد و عروس از درگاه می گذرد تا همیشه فرمانبردارش باشد، مادر داماد و عمه اش دست عروس را می گیرند و او را تا دم در اتاق حجله می برند در جلو پای او مرغی را چنان سر می برند که قطره ای از خونش روی زمین نریزد (درون طشت یا ظرف دیگری بریزد). سپس عروس را به حجله می برند و روی رختخواب می نشانند. یکی از ریش سفیدان دست داماد را می گیرد و او را به داخل حجله می برد و آنان را دست به دست می دهد.»

افشار، 722: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، عروسی

روز عقد، سردفتر رسمی ازدواج حاضر می شود و از عروس و داماد و پدر عروس و داماد امضا می گیرد و عروسی آغاز می گردد. دو شب و دو روز جشن می گیرند و به رقص و پایکوبی می پردازند. داماد برای دوستان و بستگان خلعت می فرستد (برای هر نفر 3 متر پارچه).

افشار، 721: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، روگشون (روگشا)

صبح روز بعد زنان به دیدن عروس می آیند و هرکس با دادن هدیه ای به عنوان روگشون، موفق به دیدن عروس می شود.

افشار، 722: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ازدواج، پاگشون (پاگشا)

سه روز بعد، روز پاگشون است. عروس و داماد به خانه پدر عروس دعوت می شوند و هدیه ای قابل توجه می گیرند. از صبح فردای پاشگون، عروس به کارهای خانه جدیدش می پردازد.

افشار، 723: 1373

خوزی، دزفول، مراسم، ختنه سوران

یک روز جلوتر بچه را حمام می بردند و با جواهرآلات تزئین می کردند و با آهنگ به منزل می آوردند. ظهر و شب مهمانی داده می شد. صبح، پیش از برآمدن آفتاب سلمانی می آمد و ختنه می کرد و درون سینی پر از خاکستر می گذاشت. پس از ختنه کباب به پسرک می خوراندند سپس دوسیر پیاز و غلاف بریده شده را از نخ گذرانده و به پسر می انداختند. این غلاف تا هنگام دامادی پسر باید در گردن او باقی می ماند. زنان پاره ای اوقات برای دعا و سحر از این غلاف بریده شده استفاده می کردند و آن را به قیمتهای زیادی می خریدند.

افشار، 725-724: 1373

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan