فارس، جندق، مراسم

فارس، جندق، مراسم، سدّه

همان جشن سده است و تا چندی پیش (حدود سال 1345) با افروختن آتش در خور و برخی از روستاها برپای می شد. اما اصطلاح «55 روز به نوروز و صد به غله» همچنان بکار می رود. یعنی از سده تا درویدن غلّه صد شبانه روز باقی است.

حکمت یغمایی، 411: 1370

فارس، جندق، مراسم، شب بی بی هور

آخرین شب اسفندماه است و بنابر اعتقاد مردم جندق و بیابانک؛ در این شب فرشته برکت “بی بی هور” درخانه فرود آید و بر خواربار و خوراک دست نهد و بر برکت آن بیفزاید. به همین جهت در این شب چراغ را تا بامداد و تحویل سال روشن نگه میدارند و سرکیسه گندم و جو و دیگ پلو را می گشایند. شاید «بی بی هور» همان فرشته ناهید یا «آناهیتا» باشد که در ایران باستان به عنوان «فرشته آب» مرتبتی والا داشته و معروف ترین معبد آن در کنگاور کرمانشاه برپای بوده است.

حکمت یغمایی، 411: 1370

فارس، جندق، مراسم، آیرون

آیرون [ayarun] از دیگر رسوم مردم جندق و بیابانک است. «آیرون» یعنی شب نشینی و خانواده ای که آهنگ «آیرون» دارد، پیش از رفتن میزبان را بر قصد خود آگاه می سازد. میزبان باادب می گوید: «تشریف بیاورید و بر چشم ما گام نهید». آیرون پس از اقامه نماز و خوردن شام آغاز می شود و تا پاسی از شب ادامه دارد. میزبان پس از گذشتن ساعتی از آیرون شبچره یا سینی را می آورد. چون مهمانان از آیرون برخاستند، میزبان آنها را  بدرقه می کند و به آنها خوش آمد و چون هر «دیدی» «بازدیدی» دارد، میزبان باید به نوبه خود «آیرون» را تلافی کند.

حکمت یغمایی، 363- 361: 1370

فارس، جندق، مراسم، چهارشنبه سوری

در جندق و بیابانک به جای آخرین چهارشنبه سال در شامگاه آخرین چهارشنبه ماه صفر مراسمی انجام می دهند. مردم عقیده دارند برگزاری این مراسم به یاد قیام مختار بر علیه قتله حضرت حسین(ع) است. مراسم با افکندن شاخه ای مشتعل از فراز بام به زیر و ریختن کوزه ای آب بر روی آن پایان می گیرد. گمان می رود اجرای این مراسم با اسلام آوردن مردم در ارتباط باشد و ریختن آب بر روی آتش، نشانه خاموش کردن آتشکده باشد. هنگام ریختن آب بر آتش کلماتی هم زمزمه می شود.

حکمت یغمایی، 413: 1370

فارس، جندق، مراسم، سوگواری، روضه خوانی

یکی از مراسم مذهبی جندق و بیابانک برپائی مجالس روضه خوانی است. در خور و جندق تقریباً هر روز روضه خوانی انجام می گیرد. با این تفاوت که روضه خوانی جندقی ها پیش از طلوع آفتاب پایان می یابد و هر کسی در پی کار روزانه خود می رود.

در خور صبح و عصر و گاهی شب روضه خوانی بانی دارد. بانی هزینه روضه خوانی را به عهده دارد. در روضه خوانی با چای و غلیان از شرکت کنندگان پذیرائی می شوند و در طول روضه خوانی متانت و وقار و احترام مجلس باید حفظ شود. سخن گفتن افراد با یکدیگر رفتاری زشت و توهین آمیز است. در خور پذیرایی در طول مجلس همچنان ادامه دارد و ذاکرین و روحانیون باید بسته به بار علمی و مقام خود منبر بروند و کسی که آغازگر مجلس است نمی تواند دومین و سومین و یا به اصطلاح ملای آخر باشد. روضه ملای اول که آغازگر مجلس است شامل یک خطبه کوتاه و چند بیت شعر و دعا به نیکان و کسانی که به اسلام و مردم خدمت کرده اند می باشد. این خطبه ثابت و طی سال ها بدون تغییر بوده و چنین است.

حکمت یغمایی، 383- 380: 1370

فارس، جندق، مراسم، سوگواری، نخل گردانی

روز پنجم محرم الحرام نخل وعلم «به پا» می شود، یعنی به آن ها جامه های رنگین می پوشند و آینه و شمشیر می آویزند. از شب ششم تا شب یازدهم نخل بر دوش جوانان در حسینیه در میان جمعیت به حرکت درمی آید و چاووش به چاووشی می پردازد و در پایان هر بیت شعری که چاووش می خواند، حاملان نخل آن را به شدت می جنبانند و زنگ های آن را به شدت می جنبانند و زنگ های آن را به صدا درمی آورند.

نخل سمبلی از کاروان حسین(ع) است. در روز عاشورا جامه نخل به صورت نیمه افراشته درمی آید که نشانه ای از شهادت شهدای کربلا و سمبلی از یک کاروان ستمدیده را می نمایاند. هر شب هنگام نخل گردانی مراسم علم گردانی هم انجام می گیرد. علم را یکی از سادات بر شانه خویش حمل می کند.

شب عاشورا سوگواران تا سپیده دم در حسینیه می مانند. تا چندی پیش از شب هشتم تا عاشورا سه مجلس شبیه خوانی برگزار می شد. شبیه حضرت علی اکبر(ع) – شبیه حضرت عباس(ع) و مسلم بن عقیل. روز عاشورا شبیه حضرت حسین(ع) به نمایش در می آید و پس از پایان شبیه این نوحه را نوحه گری می خواند.

در روستای مهرجان جوانان در شب عاشورا در حسینیه زنجیروار دست ها بر شانه یکدیگر می نهند و در هر حرکت یک گام به جلو و گاهی به پس برمی دارند و دایره وار می چرخند و این حرکات همراه با آهنگ سِنج و نوحه ای است که بوسیله نوحه گر خوانده می شود.

در روستای گرمه در روز عاشورا نخل بر دوش جوانان از حسینیه به امامزاده عبدالله حمل می شود. در آنجا مراسم سینه زنی و روضه خوانی انجام می گیرد آنگاه نخل دیگر بار به سمت امامزاده جنید به حرکت در می آید. پیشاپیش نخل، علم در حرکت است و نوحه گری نوحه می خواند و مردم در پی نخل سینه می زنند. در این روز بیش از 15 دیگ بزرگ برای پختن حلیم بر اجاق ها نهاده می شود و همه مردم می کوشند در انجام حلیم پزان سهمی ولو اندک داشته باشند و حبوبات، گندم و یا گوشت آن را فراهم آورند شب یازدهم چراغ های حسینیه خاموش می شود و مراسم شام غریبان انجام می گیرد.

حکمت یغمایی، 391- 389: 1370

فارس، جندق، مراسم، روز برپائی نخل

روز پنجم محرم الحرام هر سال زمان برپائی نخل است. نخل به نشانه کاروان سالار شهیدان حضرت حسین(ع) با لباس های قدیمی و رنگارنگ تزئین می شود. در جلو آن چند آئینه و در بالای آن سه ردیف شمشیر که در نوک هرکدام اناری نشسته است، نصب می شود.

درون نخل را رنگ هایی می آویزند تا هنگام حرکت دادن آن درای کاروان را در یادها زنده کند. از شب ششم تا دهم نخل بر دوش جوانان در حسینیه به حرکت درمی آید و چاووش، همراه با حرکت نخل به چاووشی می پردازد و جمعیت حاضر فریاد یاحسین برمی آورد. در روز عاشورا رخت نخل به صورت نیمه افراشته درمی آید و در برخی از روستاها سیاه پوش می شود.

حکمت یغمایی، 412: 1370

فارس، جندق، مراسم، پَرسه  

هر سال در خور و قصبات آن، روز نهم محرم الحرام مراسمی به نام «علم گردانی» انجام می گیرد. سابقاً علم بر هر خانه ای که وارد می شد، بانوی خانه کاسه آبی بر طوقه علم می ریخت و آن را در کاسه ای دیگر جمع می کرد و برای تبرک به اهل خانه می نوشاند. همچنین مقداری جو، گندم و یا پنبه به گروه علمدار پیشکش می شد. قسمتی از عواید علم صرف تعمیر و مرمت حسینیه می شد و قسمت دیگر دستمزد گروه علمدار بود. پنبه ای را که گروه علمدار جمع کرده بود، پیرزنی می رشت که از آن برای برافروختن مشعل و روشن داشتن حسینیه استفاده می شد. بعدها با رایج شدن فانوس قسمتی از عواید علم صرف برافروختن فانوس بر فراز بلندترین غرفه حسینیه می شد. در بیشتر روستاها فانوس را به کمک ریسمان و قرقره بر فراز بام بلندترین غرفه می آویختند تا کورسوی آن مسافرین کویر را نشانه ای باشد. در حال حاضر مردم به جای گندم و جو پول به گروه علمدار می دهند.

حکمت یغمایی، 411: 1370

فارس، جندق، مراسم، عروسی

در جندق و بیابانک عروس باید پسند پدر و مادر داماد باشد. پدر و مادر چون پسر خود را بالنده و برومند یافتند، در فرصت های مناسب مستقیم و غیرمستقیم داستان ازدواج را در گوش او زمزمه می کنند، زیرا آرزو دارند پیش از آنکه بر تخته گور آرزو در دل بمانند. سرانجام پسر به خواست پدر و مادر گردن می نهد.

از میان دختران دوشیزه ای پسند می شود. پدر و مادر یا ریش سفیدی به خواستگاری می رود. خانواده عروس اگر دخترشان به نام دیگری نامزد نشده باشد، می پذیرند و کمتر خواستگار را رد می کنند که پیامبرگرامی (ص) اسلام چنین خواسته است. پس از انجام مذاکرات و چانه زدن بر سر مهریه و زمان عقد، مقدمات کار فراهم می شود. ساعتی فرخنده و روزی خوش یمن برای پیوند زناشویی اهمیت دارد. خانواده داماد یک جفت کفش، یک حلقه و یک قواره پارچه برای عروس می فرستد تا دیگر خواستگاران خیالشان از این بابت راحت باشد.

در جندق رسم است که پیش از عقد داماد «خوانچه» به خانه عروس می فرستد. تعداد خوانچه از سه عدد تا چهل و یک، بسته به وضعیت اقتصادی و جیب داماد متفاوت است. خوانچه شامل هدایای گوناگون است که به پیشگاه عروس تقدیم می شود. جوانان روستا خوانچه ها را روی سر می نهند و در حالیکه خوش آوازی پیشاپیش آنها در مدح ائمه اطهار اشعاری می خواند وارد خانه عروس می شوند.

پیش از آنکه مراسم عقد انجام گیرد، دو نفر زن یکی از خانواده عروس و یکی از خانواده داماد با جامه های آراسته بستگان و دوستان را به جشن عقدکنان فرا می خوانند. به این کار «گرد برآمدن» می گویند. آنگاه که مدعوین در خانه عروس گرد آمدند، اتاقی را می آرایند و سفره عقد را می گسترانند و عروس را بر سر آن می نشانند.

در سفره عقد نقل ونبات، آینه و قرآن مجید نهاده شده است. زن ها پیرامون عروس گرد می آیند و عاقد وارد می شود و خطبه عقد را می خواند و دو تن از زنانی که در زندگی زناشویی موفق بوده اند بر سر عروس قند می سایند. عاقد پس از خواندن خطبه عقد چنین می گوید: دوشیزه . . . آیا وکیلم که شما را با مهریه . . . به عقد و ازدواج دائم آقای . . . درآورم؛ وکیلم؟ این جمله را عاقد چند بار بر زبان می راند اما عروس خانم آرام و باوقار چیزی نمی گوید. در این هنگام مادر عروس هدیه ای به عنوان «زیرزبانی» به دخترش می دهد و عروس خانم «بلی» می گوید. با گفتن «بلی» زنان فریاد «هولولوشباش» سر می دهند و عاقد از اتاق بیرون می رود و به مجلس مردانه وارد می شود.

کار داماد تمام است و مردها به او تبریک و تهنیت می گویند و دو نفر به عنوان ساقدوش بازوهای داماد را می گیرند و به مجلس زنانه هدایت می کنند. داماد کنار عروس روی نهالی می نشیند و زنی با نخ ابریشم هفت رنگ عروس و داماد را بصورت سمبلیک بهم می دوزد و پیوندشان را همیشگی می سازد.

در خور این رسم را به نشانه دوختن لب و زبان مادرشوهر و خواهرشوهر انجام می دهند. پس از صرف چای و شیرینی مدعوین به خانه های خود می روند. در خلال عقد زنی اسفند می سوزاند و آن را گرد سر عروس و داماد می چرخاند که به آن ها چشم زخم نرسد و عروس و داماد بسته به کرم خود انعامی به زنِ موصوف می دهند. پس از پایان یافتن عقد، عاقد با یک نفر مورد اعتماد در گوشه ای خلوت صیغه عقد را جاری می کنند. البته صیغه عقد پیش از آنکه عروس و داماد را کنار هم بنشانند جاری می شود.

در خور پس از پایان گرفتن عقد، تا زمانی که داماد برای بردن عروس به خانه تصمیمی نگرفته است، مراسمی انجام نمی گیرد. اما در جندق دو نفر مرد و دو نفر زن از خانواده عروس و داماد مردم را برای نوشیدن شربت و کشیدن غلیان دعوت می کنند و این رسم را «طلبون» می نامند.

در مجلس طلبون مردها در خانه داماد و زن ها در خانه عروس جمع می شوند و یکی از زنان خوش شانس حلقه ای به انگشت عروس می کند و کفشی به او می پوشاند. سه روز پس ازمراسم طلبون سیّمان عروس، یعنی سه روز بعد از مراسم عقد برگزار می شود. همانگونه که رفت مراسم کفش و انگشتری در خور پیش از عقدکنان صورت می گیرد و خانواده داماد یک جفت کفش و یک حلقه انگشتری برای عروس آینده خود روانه می سازند و اگر پیش از آن دیگری عروس را به اصطلاح کفش و انگشتری کرده باشد، خانواده عروس آن را برمی گرداند.

جشن عروسی و زفاف داماد ممکن است سه چهار روز بعد از عقدکنان و یا چند ماه حتی سالی به درازا بکشد. این بستگی به آمادگی و جیب داماد دارد. یک هفته پیش از آنکه عروس به خانه بخت برود، زنان فامیل درخانه عروس جمع می شوند و رخت عروس را اندازه می گیرند و می بُرند و این مراسم را جندقی ها «رخت برون» می گویند. در خور چنین رسمی نیست.

یک روز پیش از شب زفاف مشاطه آبادی عروس را بند می اندازد. بر دست و پای عروس حنا می بندد. آنگاه عروس را به حمام می برند. هزینه زنانی که با عروس به حمام می روند به عهده داماد است. پس از شستشوی عروس در حمام به زنان شربت داده می شود، عروس با پوشیدن لباس عروسی همراه با زنان از حمام بیرون می آید و خانه خودشان می رود و پشت می زند.

سابقاً در خور و بعضی دهات، وقتی عروس از حمام بیرون می آمد و به محله خودشان می رسید، زنی از فراز بام کوزه ای انباشته از نقل و نبات و بادام را به زیر می افکند و به اصطلاح بر سر عروس «کوزه می شکستند». اگرچه کوزه های نامرئی بسیاری بر سر داماد فرو می آید. وقتی عروس را به خانه آوردند مشاطه او را آرایش می کند و در هنگام آراستن و پیراستن چنین می سراید. پس از پایان کار مشاطه شامگاه عروس «پشت می زند» و به اصطلاح به تخت می نشیند. برخی از زنان فامیل هم برای تجدید خاطرات گذشته و خجلت نبردن عروس با او پشت می زنند. زنان و دختران روستا دسته دسته برای تماشای عروس می آیند و می روند و کسانی را هم که برای خوردن پلوی عروسی دعوت کرده اند می مانند.

از سوی دیگر مردها داماد را به حمام می برند و پیرایشگر سر و صورت داماد را اصلاح می کند و بر دست و پای او حنا می بندد (حالا نمی بندند) و زیر لب چنین زمزمه می کند. داماد پس از بیرون آمدن از حمام رخت دامادی را می پوشد. دوستانش تا در خانه عروس او را همراهی می کنند. آنگاه داماد وارد خانه مادرزن می شود و کنار عروس بر روی صندلی جلوس می کند. فریاد «هولولو شباش» زن ها به آسمان برمی خیزد. هنگام ورود داماد، عروس به احترام همسر بلند می شود و سعی می کند پای خود را بر پای داماد بگذارد و البته داماد هم برای فشردن پشت پای عروس می کوشد و عقیده دارد هرکدام زودتر بر پای دیگری پای نهاد در سراسر زندگی بر وی مسلط خواهد بود. داماد ساعتی را کنار عروس سپری می کند و کام عروس را با شربت شیرین می سازد و عروس متقابلاً تلافی می کند. پس از رفتن زنان تماشاگر داماد به خانه پدری می رود و به مدعوین خوش آمد می گوید.

پس از صرف شام مراسم عروس کشان انجام می گیرد. مردهائی که پلو عروسی را خورده اند دسته جمعی به درخانه عروس می روند تا عروس را به خانه داماد ببرند. از صدای صلوات مردها خانواده عروس می فهمد که باید عروس برای رفتن آماده شود. آینه و قرآن آماده می شود. پدر عروس یا یکی از اقوام او چادری سفید به نشانه سفیدبختی بر سر عروس می افکند. عروس از زیر آینه و قرآن رد می شود و در حالیکه زن ها در پی او روانند و زنی پیشاپیش آینه داری می کند به سوی خانه داماد به راه می افتد و مردها در پی زن ها با صلوات و گفتن شباش (مخفف شادباش) حرکت می کنند.

در جندق هنگام عروس کشان خوش آوازی در مدح حضرت علی(ع) و ائمه اطهار قصیده ای می خواند. سابقاً مردهائی که برای عروس کشان می آمدند دوبیتی هائی نیز می خواندند. هنگامی که عروس نزدیک خانه داماد می رسد، درنگ می کند. زیرا داماد باید هدیه ای به او تقدیم کند اگرچه این وعده سرخرمن باشد. این هدیه «پای انداز» نام دارد. داماد جلو می رود و می گوید: پای انداز یک سینه ریز طلا . . . . عروس پس از اعلام قبول هدیه به سوی خانه داماد گام برمی دارد و قصّاب پیش پای او گوسفندی را قربانی می کند. عروس با گذشتن از زیر آینه و قرآن وارد مرحله نوینی از زندگی می شود.

تا چندی پیش در جندق رسم چنین بود که وقتی عروس به درِ خانه داماد می رسید، داماد چند دانه سیب یا انار به سوی عروس می انداخت اما در خور چنین رسمی را کسی را بیاد نمی آورد. مردها پس از عروس کشان در پی کار خود می روند و زن ها با عروس وارد خانه می شوند و به شادمانی و سرور می پردازند. پیش از آنکه عروس و داماد را در حجله تنها بگذارند، سوره مبارکه الرحمن تلاوت می شود و یکی از محارم سر عروس و داماد را بهم می زند تا شرم آن ها بریزد.

در حجله عروس وداماد پای یکدیگر را می شویند و داماد آن آب را در چهار گوشه خانه می ریزد. مادر عروس پیش از خداحافظی با داماد و دخترش یک دوبیتی که روی سخنش با داماد است می خواند. بعد از زفاف هدیه ای به عنوان «در حجلگی» به عروس تقدیم می شود.

روز بعد پدر و مادر عروس ناهار چرب و نرمی آماده و عروس و داماد را میهمان می کنند. در خور پس از شب زفاف دو مجلس دیگر برگزار می شود، «مجلس راحت باش» و «زحمت» باد.

تا چندی پیش در خور مرسوم بود که عروس را روز سوم به سرچشمه می بردند، او را در آب می افکندند و پس از آن با تشریفات او را تا خانه اش همراهی می کردند. همچنین عده ای از جوانان راه بر عبور عروس می بستند و باج می گرفتند.

حکمت یغمایی، 720- 366: 1370

فارس، جندق، مراسم، چله و چله بُری

اگر عقد و عروسی دختری با زائیدن زنی همراه باشد، می گویند تازه عروس «چله» اش افتاده و آبستن نمی شود. برای  چُله بُری از زائو مقداری خوراکی می گیرند و به تازه عروس می دهند تا چله اش باز شود. اگر کودکی در موعد مقرّر «پا نگیرد» یعنی راه نیفتد، او را نزد زنی که چله دارد می برند و او پیش از ناشتا آب دهانش را کف پای کودک می مالد و می گویند کودک راه می افتد. همچنین زنی که اولاد می آورد اما هیچکدام زنده نمی مانند، نزد زنی می رود که هیچیک از بچه هایش نمرده باشند و بچه خود را به یک کله قند، یک حبه نمک و یک تای جارو می فروشد. آنگاه کله قند را در جائی که عروسی دارند، شربت می کند و به مردم می دهد، نمک را هم در غذای عروس و داماد می ریزد و با جارو حجله عروس و داماد را می روید، تا بچه اش بماند.

حکمت یغمایی، 397: 1370

فارس، جندق، مراسم، زایمان

اگرچه امروز زنان باردار، نوزاد خود را در بیمارستان به دنیا می آورند، اما در مزارع دورافتاده جندق، زنانی شغل مامائی دارند و بر سر زائو حاضر می شوند. هنگامی که درد زادن بر زنی چیره گشت، سه زن گردِ او فراهم می آیند. ماما که کارش گرفتن نوزاد، بریدن بند ناف و شستشوی اوست پیش رو نشین که دستیار ماماست. پادو که وسایل لازم را آماده می کند.

ماما پیش از تولد نوزاد دست های خود را خوب می شوید و قیچی را روی چراغ داغ می کند تا میکروب های آن از بین برود. چون نوزاد دیده به جهان گشود بندناف از جفت جدا می شود و ماما بچه را در آب برنج و نبات می شوید و تن او را از بیماری می زداید و سقف دهان او را با  تربت برمی دارد. این کار را کوم (= کام) برداشتن می گویند.

نوزاد تا سه روز از خوردن شیر مادر محروم است. غذای نوزاد تا چند روز «روغن نبات» است. این خوراک آمیزه ای از تخم مرغ، نبات، دارچین و روغن حیوانی است. غذای دیگری که به زائو داده می شود اوماچ [omach] است و آن ترکیبی از گشنیز، رازیانه، آردگندم، تخم مرغ، نبات و روغن حیوانی است.

پس از بارنهادن، زائو به همسایه ها اقوام و بستگان او مژده تولد نوزاد داده می شود. زن ها به دیدار زائو می آیند و از اینکه به سلامتی «پا سبک کرده» به او تبریک می گویند. روز چهارم نوزاد را نام گذاری می کنند و به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه می گویند. روز هفتم زائو را به حمام می برند. ماما مقداری «فلوس» دم می کند و در سینی بزرگ می ریزد و زائو را روی آن می نشاند تا دست و پا و کمر او نیرو بگیرد. یک لیوان هم به او می خوراند. اگر مومیایی هم باشد بدن او را مومیایی می مالد.

از زمانی که زائو می زاید تا روزی که او را به حمام می برند، او را تنها نمی گذارند زیرا «آل» به سراغ زائو می آید و ممکن است او را از بین ببرد. در قدیم مزد ماما عبارت بود از یک کماچ سمنو، یک قاب پلو، چند گرده نان و چند تومان هم پول. در حال حاضر مزد ماما بصورت نقدی پرداخت می شود و بین 500 تا 1000 تومان است. اما زنانی هم هستند که برای رضای خداوند مامائی می کنند و دیناری پول نمی پذیرند.

در گذشته با میهمانانی که به دیدار زائو می آمدند با «ونگ» پذیرائی می شد. دونگ گندم برشته است که با دانه های بنه، شاهدانه، باقلا و مغز شیرین شده بادام کوهی مخلوط می شود و بچه های هر محل اگر بر زائیدن زنی آگاهی می یافتند برای گرفتن دونگ به خانه زائو می آمدند. برخی از خانواده ها برای بچه های خود عقیقه می کنند که شرایط آن در رسالات فقها آمده است.

حکمت یغمایی، 376- 373 : 1370

فارس، جندق، مراسم، سوگواری

مردگان را به سنت اسلامی به خاک می سپارند. در خور منادی از فراز تپه «قلیتن» در میان نخلستان روستا مرگ افراد را اعلام می کند و بانگ می زند: الصّلوه . . . الصّلوه، الصّلوه میت . . . الصلوه میت . . ..

اهالی با شنیدن «صلوه میت» برای فاتحه خوانی و تسلیت نسبت به بستگان متوفی و تشییع جنازه گِرد می آیند. پیش از آنکه کفن بر اندام مرده راست شود، چوب «جریده تین» که دو چوبک نخل است و بر آن آیه شریفه آیت الکرسی را نگاشته اند در کفن می نهند. چون کار غسل و تکفین پایان گرفت، بستگان متوفی آخرین دیدار را با او می کنند و تابوت بر دوش جوانان لااله الاالله گویان به سوی گورستان حمل می شود.

پیشاپش تابوت چند متر با ظرف های غذا، خرما یا شیرینی روان اند و یک نفر هم دو شاخه سبز نخل را که در گور نهاده می شود بر روی شانه خود دارد. هر یک از تشییع کنندگان، از غسالخانه تا گورستان به تناوب پایه های تابوت را می گیرد تا از این کار در آخرت توشه ای برگیرند و هنگامی که آنها را فرمان رسید کسانی هم در تشییع جنازه آنان شرکت جویند.

زنان هنگام تشییع جنازه، پشت سر مردان حرکت می کنند، تا چندی پیش زنان سوگوار چادر شب رنگین به سرمی کردند، اما حالا با چادر سیاه مردگان را بدرقه می کنند. مردان سوگوار شال عزا دور گردن می پیچند و چنانچه متوفی از سادات باشد علمی سیاه رنگ همراه تابوت او حمل می شود. تابوت در مصلی برای برگزاری نماز به زمین نهاده می شود. زنان را از این محل به خانه برمی گردانند و اجازه شرکت در مراسم تدفین را به آنان نمی دهند.

پس از برگزاری نماز تابوت را به گورستان می برند و در کنار دیگر بستگانش که پیش از وی در دل خاک آرمیده اند به خاک می سپارند و سنت تلقین انجام می گیرد. سی و سه خشت شیار لحد را می پوشاند و شاخه های نخل را در گور قرار می گیرد. می گویند تا زمانی که این برگ ها رطوبت دارد، مرده از عذاب و فشار قبر آسوده است. بستگان هر بامداد، پیش از طلوع آفتاب بر گور متوفی گِرد می آیند و برای او طلب آمورزش می کنند و عقیده دارند روان مردگان تا سه روز همچنان بر بالای قبر نگران کسان خویش است. برای متوفی سه روز مجلس پُرسه برگزار می شود.

مردان روستا سه روز هر شامگاه در کوچه ای که خانه متوفی در آن قرار دارد، جمع می شوند و برای او طلب آمرزش می کنند و فاتحه می خوانند. اگر هوا سرد باشد به فواصل مختلف در میان کوچه آتش می افروزند و در هر حال چه زمستان و چه تابستان چراغی درِ خانه متوفی را روشن می سازد. پس از جمع شدن مردم برای فاتحه خوانی ذاکری کار خود را چنین آغاز می کند: “ارواح جمیع مومنین و مومنات، مسلمین و مسلمات به تخصیص ارواح والدین، آباد، اجداد و امهات یکدیگر را، علی الخصوص به روح مغفرت و عزت آثاران، جنت مکانان، فردوس آشیانان، الواصلین الی رحمه الله تعالی. نثار روح شهدای اسلام و رفتگان این سلسله و آن سلسله . . . “.

آنگاه نام کسان و خویشاوندان ذکور متوفی و نام افرادی که روزگاری در آن محله زندگی می کرده و روی در نقاب خاک کشیده اند تا چندین نسل قرائت می شود (دوبار) و در آخر حضّار برای شادی روح متوفی فاتحه می خوانند. پس گاهی اعلانات محلی بوسیله ذاکر به اطلاع حاضرین می رسد. مثلاً می گوید: “قبل از آنکه برادران فاتحه آخر را بخوانند به اطلاع می رساند که فردا به علت بیماری چوپان، گله برای چرا به بیابان
نمی رود”.

زنان به مدت نُه روز به سوگواری عزیز از دست رفته می نشینند. بر سر و سینه می زنند. مویه می کنند و موی می کنند و چهار بیتی های اندوه زا می خوانند. از پایان دور دوم ذاکر چنین می گوید: “جهت استجابت دعوات، بر سیدکائنات، بلند و بی حدصلوات” –  « وامّا اِن کانَ مِن المقرّبین – فَرَوحٌ و رَیحانٌ و جَنّهُ نعیم» فاتحه. در این هنگام حاضرین بر پای می ایستند و فاتحه آخر را می خوانند و عزاداران به آنها خوش آمد می گویند.

در فاصله بین دوبار خواندن اسامی، برای عرض تسلیت به مجلس درآید، سوگواران به احترامش برپای می ایستند و پس از شنیدن کلمه «فاتحه» می نشینند. در مجلس پرسه مردانه قاریان با بانگ بلند به تلاوت قرآن مجید می پردازند. روز سوم به عنوان پایان گرفتن مراسم سوره مبارکه الرحمن خوانده می شود. در مدت سه روزی که مجلس ترحیم برگزار است، کسان متوفی می گویند. افرادی که برای ابراز همدردی به کسان متوفی وارد مسجد می شوند، پس از نشستن کلمه «فاتحه» یا «رحم الله من یقرء الفاتحه» را بر زبان می رانند و بدینگونه حاضرین برای آمرزش و شادی روان متوفی سوره حمد و قل هوالله را می خوانند.

در روستای جندق مجلس مردانه در خانه متوفی برپای می شود و چون فردی می سرایند و به اصطلاح مویون [moun]  می کنند که همان مویه است. مجلس پُرسه مردانه به مدت سه روز در یکی از مساجد برگزار می شود و اهالی روستا برای عرض تسلیت و تعزیت به مسجد می آیند. سوگواران با رخت سیاه، آشفته حال و اندوهگین بر در می ایستند و به کسانی که برای همدردی می آیند، خوش آمد از زندگی وخدمات متوفی سخن می رانند و حاضرین را به بی اعتباری دنیای خاکی هشدار می دهند.

همچنین در سومین روز سوگواری، سوگواران از زن و مرد بر آرامگاه ابدی متوفی گِرد می آیند و برای آمرزش وی فاتحه می خوانند. در هفتمین و چهلمین روز و نیز سالگرد متوفی مجالس روضه خوانی برپای می شود. در خور افزون بر مجالس یادشده، شرکت کنندگان را به صرف شام یا ناهار دعوت می کنند و چون در یک نوبت امکان پذیرائی نیست، در هر نوبت عده ای بر خوان عزا می نشینند. به مدت سه شبانه روز بر مزار متوفی «قاری» می نشانند و برای قاریان خیمه برپای می دارند و هر وعده غذای آنان را به مزار می برند. روز سوم مجلس روضه متوفی برگزار می شود.

وعّاظ برای مردگان چهار عید به سوگ می نشینند: 1- عید نوروز 2- عید فطر 3- عید غدیر 4- عید قربان. پس از سپری شدن ایام سوگواری، معمولاً بعد از « چهلم» چند تن ریش سفیدان، بازماندگان را به صبر و تسلیم در برابر خواست خداوند می خوانند و از آنها می خواهد که جامه سوگ از تن بدر آورند و به حمام بروند و اندوه را از چهره بزدایند.

در روستای مهرجان یکی از ریش سفیدان، پس از پایان گرفتن روضه چهلمین روز، دکمه یقه پیراهن سوگواران را می بندد و از آنها می خواهد که بیش از این گریبان نمی باید چاک داشت که این شتر بر در سرای همه زانو خواهد زد.

حکمت یغمایی، 380- 376 : 1370

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan