فارس، شیراز، خاندان ها

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان آل بنجیر

خاندانی از سادات شیراز که بیشتر افراد آن عارف، دانشمند، شاعر، قاضی و پیر طریقت بودند.

افراد برجسته و سرشناس این خاندان عبارت­اند از: شیخ­الاسلام عبدالله بن یقظان ایذجی خوزی، عفیف­الدین ابوحفض بنجیر بن عبدالله بن یقظان، ابوعبدالله بنجیر ثانی، عبدالغالب بن ابی­عبدالله بنجیر ثانی، ابوالمحامد جلال­الدین محمد، شرف­الدین عبدالله بن ابی­تراب بهرام بن زکی بن عبدالله بن یقظان بنجیری، نصیرالدین ابوالمعالی بنجیری، روح­الدین ابوظاهر بن ابی­المعالی بنجیری.

دایره­المعارف بزرگ اسلامی، 613- 611: 1374

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان انجوی شیرازی

خاندان انجوی از خاندان های قدیمی و معروف شیراز است که از طرف مادر به عضدالدوله دیلمی و از طرف پدر به زیدین أسود می رسند. در زمان اباقاخان، ابوالمیامن حسن طباطبائی حسنی به نزد ایلخان رفت و املاک اجدادی را که به نام خالصه دیوانی (انجو) از طرف سلاطین مغول تصرف شده بود مطالبه کرد. چون از عهده تصرف آنها برنیامد، در سال 769 ه.ق نیمی از آن املاک را به شاهزاده ارغون خان منتقل نمود و نیمه دیگر را به فرزند خود سید قطب الدین احمد بخشید. در سال 686 ه.ق ارغون خان در مقام ایلخانی گری فرمانی صادر کرد که به موجب آن املاک سید قطب الدین احمد رابوی  مسترد دارند. پس از مرگ ابوالعیاض ارغون خان فرمان داد تا املاک واگذاری به شاه را به عنوان انجو (خالصه دولتی) به قطب الدین احمد واگذار نمایند از آن روز به بعد این خاندان را «انجوی» گفتند.

یکی از برجسته ترین شخصیت های این خاندان سید قطب الدین احمد است که امارت و ایالت مملکت فارس را داشت و بدون اجازه او هیچ کاری انجام نمی شد. وی رد سال 695 ه.ق در شیراز درگذشت. پسرش میرفضل الله انجوی شیرازی که از شاگردان سعدالدین تفتازانی بود و از شیراز به هندوستان رفت، به سبب دانشی که داشت، مورد احترام محمودشاه پادشاه دکن قرار گرفت و همین شخص محمود شاه را برانگیخت تا از حافظ شیرازی دعوت نماید.

یکی دیگر از شخصیت های این خاندان حسن انجوی شیرازی است که پس از کسب معلومات در شیراز، به هندوستان رفت و در سال 928 ه.ق برهان نظام الدین شاه هندی را با اصول مذهب شیعه آشنا ساخت. حیدرشاه فتح الله انجوی نیز که از قضات عالی مقام شیراز بود شهرتی دارد. وی نیز به هندوستان رفت و در حدود سنه 990 ه.ق درگذشت. امیر ابوالولی انجوی نیز در دربارشاه عباس ثانی به صدارت رسید. در زمان قاجاریه از شخصیت های برجسته این خاندان میرزا ابوالقاسم خوشنویس انجوی شیرازی بوده است که خط شکسته را خیلی خوب می نوشت. میرزا ابوالقاسم تولیت مسجد جامع عتیق شیراز را از اجداد خود به ارث برد. در سال 1258 ه.ق بعد از صد و ده سال زندگانی بدرود حیات گفت.

مهراز، 340- 399: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان بزغش، شیخ نجیب الدین علی بزغش

عالم و عارف و محقق، شیخ نجیب الدین علی بزغش در خانه پدری بازرگان و ثروتمند بدنیا آمد. پدرش از اهل شام بود که به شیراز آمد و با دختر قاضی شرف الدین محمد حسینی ازدواج کرد. نجیب الدین پس از آنکه تحصیلات مقدماتی را در شیراز، زادگاهش به اتمام رسانید به عراق رفت و نزد شیخ شهاب الدین سهروردی درس خواند. پس خرقه از دست او پوشید و با اجازه شیخ شهاب الدین به شیراز بازگشت و در آنجا متأهل شد و خانقاهی بنا کرد و به ارشاد خلق پرداخت. از وی لطایف بسیاری نقل کرده اند. وفات علی بزغش در شعبان 678 ه.ق روی داد و در گورستان جامع عتیق به خاک سپرده شد. پسرش ظهیرالدین عبدالرحمن جانشین شایسته ای برای پدر بود. هنگامی که مادرش حامله شد، شیخ شهاب الدین سهروردی پاره ای خرقه خود را برای او فرستاد تا نوزاد او را در آن بچیند و از آغاز زندگی خرقه پوشی را آغاز کند. چون ظهیرالدین بزرگ شد، در محضر پدر تحصیل کرد و در همان ایام حیات پدر به حج رفت. بعد از مرگ علی بزغش پسرش به تدریس پرداخت و کتبی نیز تألیف کرد. کتاب عوارف المعارف شیخ شهاب الدین سهروردی را ترجمه کرد و تحقیقات خود را هم بر آن افزود.

مهراز، 261- 260: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان بزغش، شیخ صدرالدین جنید

یکی دیگر از افراد این خاندان که شخصیت معروفی است شیخ صدرالدین جنید نواده ظهیرالدین است که شیخ الاسلام زمان خویش و مرشدی کامل بود. وقتی برای تکمیل معلومات در بغداد بسر می برد، شیخ جبریل از راویان معروف وی را به خلوت گزینی و کشف و شهود تشویق کرد. از این رو چندی مجاورت کعبه برگزید. آنگاه به شام رفت و در آنجا در مصاحبت علما به سر برد و از کتابخانه ها، برای مطالعه استفاده نمود. از جمله شیوخ او ابراهیم بن بعبلکی و شیخ صلاح الدین خلیل بن علائی وشیخ علاء الدین علی بن ایوب المقدسی و معمره زینب دختر احمدبن عبدالرحیم المقدسیه بودندکه در زمان خود از فحول علما و فقهاء و محدثین بشمار می رفتند. شیخ صدرالدین عمری طولانی کرد. بطوریکه در سال های آخر عمر، سالمندترین شیوخ و افضل و اقدم آنان محسوب می گردد.

از تألیفات او کتاب نقاوه الاخبار من النقله الاخیار فی شرح احادیث النبی المختار است. کتاب دیگر او ذیل المعارف فی ترجمۀ العوارف نام دارد. تاریخ مرگ او سال 691 ه.ق ثبت است و مدفنش نیز در جوار اجدادش می باشد.

مهراز، 262- 260: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان بلیانی

یکی از خاندان هایی که در علم و معرفت و تقوی و تصوف نه فقط در فارس، بلکه در تمام قلمرو اسلامی اشتهار داشت، خاندان بلیانی است. از افراد این خانواده فقط سعیدالدین محمد در شیراز مدفون است. بلیان از قراء کازرون است که ابوعلی دقاق از آنجا برخاست. دقاق از عرفای معروف قرن چهارم هجری بود. یک پسر و یک دختر داشت نام پسرش اسمعیل است که جد اعلای مشایخ بلیانی کازرونی است. دختر ابوعلی، فاطمه بانو همسر قشیری معروف صاحب رساله قشیریه است که شش فرزندش همگی اهل فضل و دانش بودند. ابوعلی دقاق در سال 405 ه.ق در نیشابور وفات یافت و در همانجا مدفون شد. پسر ابوعلی دقاق اسمعیل و فرزند اسمعیل عمرو، فرزند عمر و احمد و فرزند او علی و پسر وی نجم الدین محمد بوده است که از احوال آنان جز اینکه همگی از دانشمندان عصر خویش بوده اند خبری نداریم. فرزند نجم الدین محمد موسوم است به ضیاء الدین مسعود. او را از سرآمدان علوم و کمال خوانده اند. ضیاء الدین به شهامت رأی در فارس معروف بوده است. نود سال زندگی کرد و در سال 655 ه.ق درگذشت.

وی را سه پسر بود به نام محمد – زین الدین علی – و اوحدالدین عبدالله. اوحدالدین از صوفیان مستغرق بوده و مریدان، او را صاحب کشف و کرامات دانسته اند وی در سن هفتاد سالگی در سنه 683 ه.ق وفات یافت و در خانقاه خویش در بلیان کازرون مدفون است. اوحدالدین ابتدا از معاندان شیخ روزبهان بوده است ولی بعداً از او عذرخواست. زین الدین علی نیز از جمله افاضل ائمه و کبار مشایخ بود. کتاب مصابیح و کتب احادیث را در خدمت قاضی مجدالدین اسمعیل بن نیکروز خواند. سال وفاتش 693 ه.ق می باشد و در کازرون مدفون است.

از شرح حال پسر مسعود یعنی محمد چندان اطلاعی نداریم. پسر زین الدین علی امین الدین محمد است که حافظ او را میستاید. وی به سخن ارشاد معروف بود و مریدانش از چین تا بلغارستان میرکت نام او مورد احترام بودند. خرقه تصوف را از دست عم خود اوحدالدین عبدالله پوشید. مولف شیرازنامه از مریدان خاص و معتقد او بوده است و کلمات او را در تفسیر لطایف، حدیث و شعر در کتابی جمع آوری کرد. در سال 717 ه.ق نیز به کازرون می رود و تلقین ذکر از او می گیرد، زیرا شیخ امین الدین ساکن کازرون بود. پادشاهان اینجوی فارس یعنی محمود و پسرانش نسبت بدو ادای احترام فوق العاده می کردند. نسخه ای از نامه متواضعانه مسعود شاه به شیخ امین الدین هنوزباقی است. خواجوی کرمانی نیز وی را در مثنوی گل و نوروز مدح گفته است. شیخ امین الدین در سال 745 ه.ق وفات یافت و در همانجا مدفون شد.

پسر ضیاء الدین مسعود موسوم است به مولانا سعیدالدین محمد. او را سلطان فقها و محدثین لقب داده اند. از نهایت شفقت و کمال عقل بهره داشت. در فقه و حدیث سرآمد اقران بود. ابتدا نزد شیخ الشیوخ امین الدین کازرونی درس خواند. وی از خویشان پدری سعیدالدین بود آنگاه از کازرون به شیراز آمد و از آنجا به حجاز و کوفه مسافرت کرد. از مشایخ بزرگ شهادتنامه های متعدد درباره اجتهاد خود گرفت. سپس به شیراز بازگشت و به تألیف پرداخت.

کتاب های او عبارتند از: مطالع الانوار فی شرح مشارق الانوار، شفاء الصدور، المحمدین، المسلسلات و مولود النبی سعیدالدین. همچنین به شرح کتاب ینابیع الاحکام پرداخت ولی آنرا به پایان نرسانید. در رباط شیخ کبیر درس می داد. از خصوصیات او اینکه اهل دانش را گرامی می داشت و دانش پژوهان و محصلین را تشویق می کرد که آداب را رعایت کنند و تقوی را از دست ندهند، خود را از دام حرص و آزار دور نگاه دارند و عفت بیان داشته باشند و عیوب دیگران را به زبان نیاورند و خود سرمشقی در این باره برای همگان بود. در سال 758 ه.ق درگذشت و در صحن رباط خویش که نزدیک شیخ کبیر بود مدفون گردید.

مهراز، 259- 257: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان روزبهان شیرازی

این خاندان تأثیر شگرفی بر شیوه­ی خط، تهذیب و کتاب­آرایی ایران گذاشتند. نسب این خاندان به عارف بزرگ شیخ روزبهان بقلی شیرازی می­رسد. معروف­ترین افراد این خاندان­ها به این شرح­اند: فیروز بن روزبهان، محمود بن اسماعیل بن روزبهان، یعقوب بن حسن سراج حسینی شیرازی، روزبهان محمد الطبعی بن نعیم­الدین شیرازی.

معتقدی، 22- 19: 1392

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان روزبهان فرید

در شیراز سه خاندان به نام روزبهان معروفند. یکی روزبهان بقلی فسائی، دیگری روزبهان باغ نوی و سومی روزبهان فرید که در اینجا رجال نامی خاندان اخیر را نام می بریم:

شیخ فریدالدین روزبهان: علامه زمان خویش بود که در بین صوفیه احترامی فوق العاده داشت. در تفسیر و حدیث و وعظ اشتهار داشت. به آرامگاه شیخ کبیر می رفت و از تربت او همت می طلبید. در مسجد جامع عتیق برای مردم حدیث و تفسیر می گرفت. در علم قرائت نیز عالم بود. در سال 628 ه.ق درگذشت و در گورستان مصلی مدفون شد.

پسرش عزالدین محمد از فرزانگان شیراز به شمار می رفت. پس از وفات پدر جای او را در مسجد جامع عتیق گرفت. از اصحاب شیخ حجه الدین ابهری از فقهای شافعی و مشایخ صوفیه بود. سفری به حجاز کرد و صحبت شیخ شهاب الدین سهروردی را دریافت و از دست او خرقه پوشید که این خرقه بین فرزندانش باقی ماند. در جوار خانه رباطی ساخت و در آن به مسافران و فقیران مسکن و غذا می داد. در سنه 627 ه.ق وفات یافت و نزد پدر به خاک رفت.

فرزند عظیم خوافه امام الدین داود بود که در معرفت مقامی شامخ داشت. تلقین ذکر و طریقه ارشاد و دعوت را از شیخ نجم الدین کبری و شیخ تاج الدین اشهنی آموخت. پدرش خرقه ای را که از دست شهاب الدین سهروردی گرفته بود بر پسر پوشانید. اتابک ابوبکر بسیار معتقد او بود و به همین جهت امامت خاصه و احتساب شهر شیراز را بدو تفویض نمود. در سال 671 ه.ق درگذشت و در بازار کفش دوزان در محله مسجد جامع مدفون شد.

پسرش شیخ فریدالدین عبدالودود از علمای متواضع و مشفق و خوشخوی، جانشین پدر و صاحب خرقه شد. شصت سال در مسجد جامع سنقری وعظ می گفت. سلاطین او را گرامی می داشتند و اعیان برای حل و فصل امور خود بدو متوسل می شدند و قضاه از او بیم داشتند. وفاتش بعد از سال 745 ه.ق بوده و در نزد پدر مدفون شد.

مهراز، 267- 266: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان سادات دشتکی

سادات دشتکی از خاندان هایی هستند که از قرن پنجم به شیراز آمده و تاکنون اعقاب آنان خانواده معروفی را تشکیل می دهند. افراد این خانواده غالباً اهل علم و دانش و تألیف و تدریس بوده اند که اینک به ترجمه احوال معروفترین دانشمندان این طایفه می پردازیم. اول کسی که از سادات دشتکی به شیراز آمد علی ابوسعید نصیبی است که در سال چهارصد و اند در محله دشتک شیراز توطن اختیار کرد. این محله همان جائی است که اکنون به محله منصوریه معروف شده. سید ضیاء الدین بن عربشاه که از این خاندان بود در فارس به قضاوت رسید، پس در اواخر عمر اعتکاف برگزید و به عبادت مشغول شد. سال وفاتش 675 ه.ق است و در گورستان سلم مدفون شد.

پسرش امیر عزالدین اسحق نام داشت، وی نیز مانند اجداد و اسلاف خود از سادات جلیل القدر و نیکوکارانی بود که تکلف را رها کرده دائماً با تلاوت قرآن دمساز بود، بر بلاها صبر می کرد و به درگاه خداوند شاکر بود. برای مردم موعظه می نمود و در تصوف کتابی نوشت به نام مصباح الدجی. صدرالدین مظفر می گفت سیدعزالدین زهد و دانش را با هم جمع کرده است. در سال 727 ه.ق درگذشت و در مقبره خانوادگی در منصوریه مدفون گشت.

پسرش امیر روح الدین نام داشت که واضعی عالم و جامع و مفسری دانا بود به نشر حدیث علاقه داشت. کتابی در ترسل نوشت. سال وفاتش 734 ه.ق است. مزار او در مقبره خانوادگی است.

برادر وی نیز امیرصدر الدین محمد موسوم بود. از بزرگان شیراز و از فضلای بنام بود که تواضع و شفقت و مهربانی و بزرگواری او مورد تأیید همگان بود. سفری به عراق و آذربایجان کرد و با مشایخ عصر خویش ملاقات نمود. مدرسه منصوریه را در محلی که مدفن اجدادش بود بنا کرد. در سال 754 درگذشت و در همان مدرسه منصوریه مدفون شد.

پسر وی ابراهیم ملقب به شرف الدین است. صاحب جاه و دانشمند و خوش بیان و عالی مرتبه بود که در فقر و تصوف نیز مقامی والا داشت با پدرش به عراق و آذربایجان رفت و از محضر مشایخ بهره مند شد. مجلس درس صدرالدین ابومجامع مشارق الانوار را خواند، آنگاه از دم گرم علاء الدوله سمنانی بهره مند شد و در راه سیر و سلوک چنان پیشرفت که هیچ یک از افراد خاندانش بدان مراتب نرسیدند. پنجاه سال در مدرسه رضویه و مسجد جامع عتیق وعظ می کرد. در سنه 788 ه.ق درگذشت و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.

سید بهاء الدین حیدربن سید عربشاه حسینی، از زهاد و عباد شیراز بود که روایت حدیث و تفسیر می کرد. در تصوف دو کتاب تألیف کرد، یکی به نام المصباح لاهل الصلاح و دیگری المفتاح لاولی النجاح که در این کتاب خود را پیرو امام محمد غزالی نشان می دهد. نزد خالش اصیل الدین عبدالله دانش آموخت و کتاب المفاتیح و تصنیفات دیگر او را از خودش فرا گرفت. مردم را به اخلاص و دوری از ریا وعظ می کرد. سال مرگش قبل از 745 ه.ق یعنی زمان تألیف شیراز نامه بوده و در مدرسه منصوریه که در کچه برامکه در کوی دشتک واقع بود مدفون شد.

پسرش امیر تاج الدین محمد نام داشت. از عرفای صاحب قدر و بلند مقام بود. در سال 764 ه.ق درگذشت و نزد پدرش مدفون شد.

پسر امیر تاج الدین موسوم بود به امیر جلال الدین یحیی. وی جانشین پدر شد. بر تاریخ مسلط بود، در لغت و نوادر و امثال نیز بر همگان پیشی گرفت. حدیث را نزد شیخ شمس الدین زرندی و دیگران آموخت و مصنفات او را روایت می کرد. خود نیز تألیفات مفیدی بجای گذاشت که از جمله آنها می توان کتاب الاعجوبه، کتاب دلائل الحجی و رساله شیخ و شباب را نام برد. با اندرزهای سودمند در بقعه وسیع خویش مردم را ارشاد و هدایت مینمود. در سال 764 ه.ق درگذشت و در نزد پدر به خاک رفت.

مهراز، 386- 383: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان سادات طویل

از خاندان سادات طویل که در شیراز خاندانی با فضل و مورد احترام بوده اند، سه نفر را می شناسیم که مقدم بر آنان سید عزالدین احمدبن جعفر است. وی از نقباء و سادات بلندمرتبه بود. در محله گچ پزان خانه داشت و مدرسه ای تدریس می کردند. احمد بر این مدرسه چند پاره زمین وقف کرد و کتاب های نفیسی به کتابخانه آن هدیه نمود. در سال 723 ه.ق درگذشت و در همان محله گچ پزان مدفون شد.

دیگر از افراد مشهور خانواده سادات طویل، سیدجلال الدین محمد بن محمد طویل است. از عرفای صاحبدل به شمار می رفت. در مجلس نیکان حضور می یافت و از رفتن به نزد حکام پرهیز می نمود. در سال 754 ه.ق درگذشت و در خانه خود در همان محله گچ پزان مدفون شد.

پسرش مجدالدین جعفر نیز از علمای بزرگ حدیث و عالم به ادبیات بود. در مدرسه تجیبیه در حالی که جمعی کثیر از فضلا در محضرش زانو زده بودند، درس می گفت. ابوالقاسم جنید کتاب شهاب فی الحکم و الاداب را نزد او خواند. مرگش در سال 758 ه.ق روی داد و نزد پدرش مدفون شد.

مهراز، 277- 276: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها­، خاندان سعدالدین

از این خاندان که در شیراز به فضل و دانش و تقوا و دینداری شهرت داشته اند، شرح حال 12 تن که از دانشمندان بنام بوده اند برای ما روشن است. ظاهراً افراد این خاندان در محله باغ نو (حدود سیدعلاء الدین حسین) منزل داشته اند. به همین جهت به (باغ نوی) معروفند.

قدیمی ترین شخصیت این خاندان شیخ سعدالدین محمدبن مظفر بن روزبهان است. عالم و زاهد و صاحب جاه بود. در محضر شیخ شمس الدین عمر ترکی به عرفان گرائید و از محمود بن حسن بن احمد کازرونی که از شاگردان برجسته شیخ مرشد کازرونی به شمار می رفت، رموز طریقت را آموخت. ابتدا به استادی مدرسه لالا برگزیده شد و در آنجا درس می گفت، ولی بعداً تدریس در مدرسه های اتابکی و بوزابه را برگزید. در جامع عتیق و جامع سنقری به موعظه پرداخت و خلق کثیری شیفته سخنانش شدند.

توجه مردم به شیخ باعث شد که امیرفخرالدین وزیر اتابک سعد، پس از اتمام بنای مسجد جامع فخریه از او درخواست نماید تا در آنجا به موعظه بپردازد. در سال 634 ه.ق درگذشت و در گورستان باغ نو مدفون شد.

پسر شیخ سعدالدین موسوم بوده است به شیخ صدرالدین ابوالمعالی مظفربن محمد. از بزرگان علم و تقوی و زهدو فتوی بود که در زمان خود بسیار مورد اعتماد مردم بود. تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش شیخ سعدالدین محمد فرا گرفت، سپس معقولات را نزد عمش مولانا شمس الدین ابوالمفاخر آموخت و به فراگرفتن حدیث و فقه پرداخت و به مصاحبت بسیاری از مشایخ بزرگ نائل آمد. در مسجد نو وعظ می کرد. با یکی از دختران شیخ الشیوخ بیضاوی ازدواج کرد و اولادان او همه از علما و نیکان زمان بودند. تصنیفاتش زیاد است که از جمله کتب زیر را ذکر کرده اند:

1- التلویح فی شرح المصابیح: این کتاب شرحی است بر کتاب مصابیح السنه تألیف حسین بن مسعود الفراء و این کتاب در نزد اهل سنت از کتب معروف حدیث است که قریب 4500 حدیث منتخب در آن جمع شده است.2- غرر النکات فی المقامات، 3- منتخب الغرر فی التقاط الدرر، 4- عقد الجواهر.

تعداد آثار او به زبان های عربی و فارسی شصت و چهار کتاب بوده است. اشعارش را هم در کتاب مونس الاحباب جمع آوری کرد. در سال 687ه.ق درگذشت و در ر باط خود در گورستان شیرویه دفن شد. وی دارای هفت پسر بود که به شرح زیر هسنند:

1- شیخ سعدالدین اسعدبن مظفر: بزرگترین فرزند وی که علاوه بر مراتب فضل و کمال و دانش، در وعظ نیز بسیار خوش بیان بوده است. در مسجد جامع عتیق و جدید و مسجد بغدادی وعظ می گفت. در سال 670 ه.ق جان سپرد و در قبرستان شیرویه مدفون گردید.

2- رکن الدین ابومحمد منصور بن مظفر: برادر سعدالدین مظفر که در فارس به شیخ راستگوی اشتهار داشت. نزد پدرش به تحصیل پرداخت. مصنفات پدر را خواند، آنگاه به خدمت شیخ یوسف سروستانی رفت و خرقه از دست او پوشید و به دستور وی خلوت گزید، سپس به زیارت خانه خدا رفت. با مشایخ و علمای حجاز ملاقات کرد. بعد در بصره چندی اقامت گزید. دوباره راه شیراز را در پیش گرفت و در این شهر در غارهای کوه های اطراف عزلت گزید. پس از مرگ پدر باز راه سفر در پیش گرفت و این بار به کرمان و سیرجان و خلیج فارس و جزایر و عدن و یمن رفت. در آنجا بر پادشاه یمن شمس الدین یوسف که بسیار فاضل و دانش پرور بود، کتاب اربعین العوالی را خواند و بعد از آن مجدداً به زیارت کعبه رفت و از آنجا به شیراز بازگشت و دختر امیر اصیل الدین عبدالله علوی را به زنی گرفت. در مسجد عتیق وعظ می کرد و ضمن گفتار خویش از حکام به سختی و تندی انتقاد می نمود. در سال 723 ه.ق درگذشت و نزد پدرش در خاکستان شیرویه نزدیک شیخ ابوذرعه مدفون شد.

3- شیخ ضیاء الدین عبدالوهاب بن مظفر: وی خانقاهی در جوار مسجد جامع عتیق ساخت که بر آن املاک زیادی وقف کرد و در همان خانقاه موعظه می نمود. گاه در مسجد سنقری و مسجد جامع عتیق نیز مجلس وعظ ترتیب می داد. این شیخ بسیار ثروتمند و در بین مردم به بخشش و کرم معروف بوده است. در سال 743 ه.ق وفات یافت و نزد پدر و برادران به خاک سپرده شد.

4- شیخ زین الدین طاهربن مظفر باغ نوی: طاهر، عالم و عارفی شهیر بود. به تدریس و تربیت اهل علم علاقه داشت. در تفسیر و فقه و حدیث و تصوف و تاریخ تألیفاتی دارد. کتاب جامع الاصول را از قطب الدین محمود شیرازی روایت می کرد. این کتاب اثر مجدالدین ابوالسادات مبارک بن محمد معروف بابن الاثیر جزری برادر (ابن الاثیر) مورخ معروف بود. مجدالدین احادیث صحاح سته اهل سنت و جماعت را در این کتاب جمع آوری کرده است. کتابی در فضیلت علم و شرف دانشمندان به نام تحفه الحلفاء الی حضره الخلفاء نوشت. وی بیرون دروازه فسا (بین شیخ ابوذرعه و ابش خاتون) مدفون گشته است.

5- شمس الدین ابوالمفاخر عمربن مظفر: از هجده سالگی دست به تصنیف کتاب زد تألیفاتش درباره عربی، فقه، نجوم، طب و حساب بود. از جمله کتاب هایش یکی الاربعین است که به نام دارالسلام فی مدارالاسلام نیز معروف بود. کتاب های دیگر او به شرح زیر است: المحصل فی شرح المفصل کتاب الهدایه کتاب التبیان. با توجه به فهرست تألیفات شمس الدین آشکار می شود که این دانشمندان تا چه اندازه در پیشرفت علوم ریاضی و طب و نجوم کوشا بوده و این آثار چه خدماتی به پیشرفت علم کرده است. شمس الدین برای اینکه علم را همگانی سازد این علوم را به شعر درآورد تا فراگرفتنش برای دانشجویان آسانتر باشد. سال وفات او را 632 ه.ق نوشته اند. مدفنش در گورستان شیرویه نزد برادران و پدر قرار داشته است. دخترش شیرین را هم که زنی دانشمند و بزرگ منش بود در جوار وی دفن کردند.

6- شیخ ظهیرالدین اسمعیل بن مظفر: در زمان وی سلطان الجاتیو (محمد خدابنده) از مذهب حنفی به تشیع گروید و فرمان داد در تمام ممالک ایران نام خلفای ثلاثه را از خطبه و سکه بیندازند و به ذکر نام علی و حسن و حسین اکتفا نمایند. این فرمان در همه جا پذیرفته شد، مگر در بغداد و اصفهان و قزوین و شیراز. شیخ ظهیرالدین از علمائی بود که مردم را بر ضد این تصمیم ایلخان تهییج می کرد و همین امر باعث خونریزی ها و فتنه هایی شد. کتابی در حدیث تألیف کرد که موسوم است به فضایل الصلوه. در سال 730 ه.ق وفات یافت و نزد پدر و برادرانش مدفون شد.

7- جلال الدین مسعود بن مظفر: از اجله مشایخ بود و در جامع سنقری وعظ می گفت. دوبار زیارت حج کرد، در رباط شیخ کبیر نیز موعظه می نمود. علما و صوفیه برای او ارج و احترام فوق العاده قائل بودند. از تصنیفاتش یکی کتاب مفتاح الروایات و مصباح الحکایات است که در چهار مجلد تنظیم گردید. در سال 915 ه.ق درگذشت و در بقعه خود واقع در گورستان خفیف به گور رفت.

مهراز، 217- 209: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها، خاندان فالی شیرازی

افراد خاندان فالی شیرازی بیش از صد و پنجاه سال متصدی امور حکومت یا قضاوت یا شرعیات فارس بودند و همگی به فضل و دانش اشتهار داشتند. سرسلسله این خاندان قاضی سراج الدین مکرم بن العلاء فالی است که قاضی قضاه فارس و جامع اصول و فروغ الهیات بود و در علوم طبیعی، منطق، فلسفه و ادبیات مقامی بس رفیع داشت. عرفا نیز عزت و احترامی خاص برایش قائل بودند. با وجود منصب بلند، در کردار و احوال و لباس به هیچگونه تکلفی پای بند نبود. اوقات خود را به تدریس و افاده دانش صرف می کرد. اشعاری به زبان عربی سروده که از نظر لطافت جالب است. وفاتش در سال 623 ه.ق روی داد و در شمال مصلی جسدش را دفن کردند. برادرزاده اش قاضی صدرالدین بن علی نیز حلقه درس داشت و نیابت قضاوت را عهده دار بود. چندبار به حجاز مسافرت کرد و با شیخ سهروردی ملاقات نمود و در سال 663 ه.ق در درگذشت و نزد عم خود مدفون گردید.

فرزند سراج الدین، قاضی مجدالدین اسمعیل است که علامه و نادره دوران و مرد بغایت خوشنامی بود. چهل سال امور شرعیات فارس را برعهده داشت، مع الوصف دیناری از خزانه دولت باب این شغل دریافت نمی کرد. از درآمد املاکش معیشت خود را تأمین می نمود و از تصرف در موقوفات به شدت پرهیز می کرد. با همه حشمت و تقوی و دانش، خود را خادم فقرا می دانست. در آن زمانی علمائی که منصبی داشتند به هنگامی که سوار می شدند، خدم و حشم با خود همراه می بردند، ولی مجدالدین اجازه نمی داد کسی با او سوار شود. در ترک زینت و تشریفات اصرار می ورزید به تدریس نیز عشق وافری نشان می داد. وفاتش بسال 666 ه.ق روی داد  در خطیره خود در گورستان مصلی به خاک سپرده شد.

پسرش مولانا رکن الدین یحیی، معاصر سعدی و وصاف، از علمای نامدار بود که از منهیات پرهیز داشت و اوقات خود را با آموختن علم صرف می کرد. سعدی در غزلی او را مدح گفته است که مطلعش این است:

بسا نفس خردمندان که در بند هوی ماند            در آنصورت که عشق آید خردمندی کجا ماند

مرگ رکن الدین یحیی نیز در سال 707 اتفاق افتاد و او را نزد پدرش در خاکستان مصلی بگور سپردند.

پسر رکن الدین یحیی موسوم است به مولانا مجدالدین اسمعیل که قاضی القضاه اسلام و دارای فضائل روحی و کمالات علمی بود. دانش و فنی در آن زمان نبود که تدریس نکند. محضرش باعث امید و خشنودی مظلومان بود و ستمکاران از او می ترسیدند. کتبی نیز تألیف نموده که از آنجمله است؛ کتاب شرح المختصر فی الاصول لابن الحاجب و دیگری کتاب الفقه الکبیر و دیگری کتاب الزبده فی التصوف و همچنین کتاب الرکینه. قاضی مجدالدین در سال 756 ه.ق درگذشت و نزد پدرش در همان گورستان مصلی به خاک سپرده شد.

برادرش سراج الدین مکرم بن یحیی نیز از قضاه با صلابت و سختگیر و با هیبت بود که حتی فرمانروایان احکامش را اجرا می کردند. در مدرسه عمیدیه که عمیدالدین اقرری وزیر اتابک سعد در محل دروازه اصفهان امروز بنا کرده بود تدریس می نمود. تاریخ مرگ او سال 732 ه.ق بود و در خطیره خانوادگی مدفون شد.

برادر دیگر قاضی مجدالدین اسمعیل، مولانا روح الدین اسحق بن یحیی نام داشت. او نیز از قضات عاقل و والیان عادل بود که تضاد بین دین و سیاست و طاعت و ریاست را از بین برد. در بخشش گشاده دست بود. به عمران و آبادی و حفر و مرمت قنات ها و بنای مسجد و مدرسه و پل و رباط علاقه سرشاری داشت. در سال 756 ه.ق وفات یافت و نزد پدر و برادر بگور سپرده شد.

مولانا سراج الدین مکرم سابق الذکر فرزندی داشت به نام محب الدین محمدکه او نیز از قاضیان متدین و دادگر و مشفق و بخشنده بود. در قضاوت، حسن خلق و مهربانی بسیار نشان می داد. سال وفات او روشن نیست ولی محل دفنش در همان خطیره خانوادگی فالی در مصلی بوده است.

از روح الدین اسحق سابق الذکر نیز فرزند نامداری موسوم به مولانا علاء الدین محمد باقی ماند. محمد از قاضیان فقیه و دانشمندان مورد احترام بود که به جاه و مال فراوان رسید. او نیز در قبرستان خانوادگی مدفون شد.

یکی دیگر از بزرگان نامبردار خاندان فالی شیرازی مولانا قطب الدین محمد است که از مدرسین و مصنفین معتبر بود. مولف شیرازنامه احمد زرکوب شیرازی مدت ها در نزد او به تحصیل اشتغال داشته است. تألیفاتش بین اهل دانش ارج فراوان داشت. مصنفاتش عبارتند از کتاب التفسیر، توضیح الحاوی فی الفقه، شرح التوضیح، شرح اللباب، شرح قصیده عمیدیه، الاغراب فی الاعراب. مولانا در سال 721 ه.ق درگذشت و در مقبره خانواده فالی مدفون شد.

از خاندان فالی شیرازی نام دو برادر دیگر نیز معروف است. یکی از آنان مولانا عمادالدین عبدالکریم فالی است که در فقه و عربی و ادبیات تبحر داشت. ادبیات را از مولانا قوام الدین آموخت. آنگاه به مسافرت و تکمیل معلومات پرداخت. کتب متعددی نگاشته که اسامی آنها به شرح زیر است:

1- حواشی الصحیحین و بعض الکتب السبعه، 2- حواشی الکشف، 3- رساله الدعوه و الترغیب.

وی برخلاف غالب شخصیت های خاندان خویش از قبول شغل دولتی امتناع داشت و پیوسته به تصنیف یا عبادت مشغول بود. برادرش مولانا امام الدین عبدالرحمن است که پس از تکمیل معلومات به مسافرت مبادرت ورزید و در مدارس مهم و معتبر درس می داد. او نیز تصنیفاتی به شرح زیر دارد:

1- مفتاح الآمال فی اصلاح الاعمال، 2- منظومه الکافیه فی النحو.

سال وفات او که در نیمه قرن هشتم است معلوم نیست ولی مدفنش همان مقبره خانوادگی در مصلی است.

مهراز، 200- 195: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها، خاندان فزاری

این خاندان بیش از دویست سال در شیراز قضاوت کردند. اولین کسی که بر مسند قضا نشست، ابومحمدعبدالله بن احمد بن سلیمان بود که هشتاد پاره تألیف داشت. او در عهد خلیفه الراضی بالله که در سال 322 ه.ق به خلافت رسید. قضاوت شیراز را بر عهده گرفت. خلیفه، قضاء کرمان و عمان و مکران را هم به او داد. قاضی ابومحمد قراری پنج پسر داشت: ابوذر – ابوزهیر ابوطاهر- ابوالحسن و ابونصر. عضدالدوله او را احترام بسیار می کرد. پسران او در امر قضاوت نایب پدر بودند.

ابونصر و ابوالحسن قضاوت پارس و غزنه و ابوطاهر قضاوت کرمان را اداره می کرد. ابونصر که قضاوت پارس را داشت دارای پسری بود به نام عبدالله. مادر عبدالله از خانواده مرداسیان بود که حکومت داشتند. بنابراین عبدالله از جانب پدر وارث مسند قضاء و از جانب مادر وارث حکومت گردید.

یکی دیگر از قضات این خاندان ابومحمد نوه عبدالله است که در قرن پنجم میزیست. پسر این قاضی عبدالله ابوطاهر محمدبن عبدالله فزاری است که صاحب فتوی و قاضی قضاه فارس بود. رهبران مذاهب در مجلس او آزادانه اظهار نظر می کردند و او انتقادات خود را ابراز می داشت. در قضاوت رویه ای داشت که کارها را با کدخدا منشی حل و فصل کند و بدین سبب اصحاب دعوی از محضر او با رضایت خاطر بیرون می رفتند. به همین جهت بین خاص و عام و ولاه و سلاطین محبوب بود. اوقات فراغت را هم صرف مطالعه احوال مشایخ متقدم مانند شیخ کبیر و غیره می کرد. در سال 492 ه.ق درگذشت و در مدرسه فزاریه مدفون شد.

مهراز، 185- 184: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها، خاندان قوام­الملک

حاجی قوام­الملک شیرازی از رجال برجسته­ فارس در سده­ سیزدهم و پسر حاجی ابراهیم خان کلانتر، صدراعظم آقامحمد خان قاجار، بنیانگذار این خاندان است. خاندان قوام در طول دوره­ قاجار و پهلوی حکومت شیراز را در اختیار داشتند و از نفوذ فراوانی برخوردار بودند. نصیرالملک، ابراهیم قوام نماینده­ی مجلس شورای ملی و پسرش علی قوام از اعضای معروف این خاندان هستند.

مارتین، 96: 1385

فارس، شیراز، خاندان ها، خاندان مصالحی بیضاوی

از قرن ششم هجری قمری چراغ روشنی بخش دانش در خاندانی درخشید که تا قرن هشتم یعنی در حدود دویست سال به خاموشی نگرایید. سرسلسله این خاندان که به مصالحی معروف است، شیخ شهاب الدین ابوبکر محمدبن محمد است. وی پیرو مذهب حنفی بود و در فقه مطالعات عمیقی به عمل آورد. با بزرگان زمانه مذاکره و مباحثه می کرد و در هر مجلس تبحر خود را به ثبوت میرسانید. به داشتن صفات پاک اشتهار داشت. در سال 548 ه.ق درگذشت و در کنار قبر ابوسائب مدفون شد.

پسرش شیخ نجم الدین ابومحمد عبدالرحمن مصالحی است که از ابوموسی مدینی حدیث نقل می کرد. جمعی از مشایخ معروف نزد او درس خوانده اند، از آن جمله شیخ صفی الدین عثمان کرمانی را می توان ذکر کرد. صفی الدین در کتاب خود به نام کنزالخفی، از نجم الدین و مقام او زیاد تجلیل کرده است. نجم الدین در سال 565 ه.ق درگذشت و در جوار پدر به خاک سپرده شد.

سومین شخصیت از خاندان مصالحی بیضاوی شیخ موفق الدین است که پسر شیخ نجم الدین بود. وی پس از تحصیل دانش به حجاز و عراق مسافرت کرد و در آنجا به مصاحبت ابوالحسن کرد. آنگاه به شیراز بازگشت و در مسجد جامع عتیق مجاورت گزید و در همانجا به تدریس پرداخت. در سال 636 ه.ق درگذشت و در کنار گور پدر و جد خود مدفون گشت.

برادر موفق الدین بنام شهاب الدین ابوبکر محمدبن عبدالرحمن مصالحی است که در سال 649 ه.ق در شیراز درگذشت و در خانقاه خویش در کنار مسجد جامع به خاک سپرده شد. این شخصیت نیز از علماء بزرگ و نامی عصر خویش بوده است. در جوار مسجد جامع عتیق خانقاهی برپا ساخت و در آنجا به ارشاد مردم پرداخت.

پنجمین دانشمند خاندان مصالحی شیخ رکن الدین عبدالله فرزند شهاب الدین ابوبکر است که جانشین پدر گشت و توانست نه فقط رونق خانقاه پدر را حفظ کند، بلکه در مسجد جامع جدید که اکنون به مسجد نو معروف است به وعظ بپردازد. رکن الدین به فصاحت کلام و گرمی سخن اشتهار داشت و کلامش در دل ها نفوذ عمیقی می بخشید. به طوری که در حدود هزار نفر از شخصیت های علمی در مجلس وعظ او گرد می آمدند. در سال 674 ه.ق درگذشت و در جوار پدر در همان خانقاه مدفون گردید.

با مرگ رکن الدین پسرش شیخ شمس الدین عبدالصمد شمع دانش را در خاندان مصالحی فروزان نگاه داشت. وی عالمی ربانی و عارفی دلباخته بود. راه و رسم پدران خود را در تربیت دادن مجالس وعظ دنبال کرد. در سیر و سلوک نیز به مقامات بزرگی نائل گردید. در سال 728 ه.ق درگذشت و در خانقاه پدر و جد خویش به خاک سپرده شد.

پسرش شیخ نجم الدین احمد رسالت حفظ رونق خانقاه را برعهده گرفت. وقار و هیبت این دانشمند، زبانزد خاص و عام بود. از او شطحیاتی نقل کرده اند و در قبال علماء قشری با بی باکی اظهار شطح (سخنانی که ظاهر آن با شرع مخالف است) می نمود و با مشایخ گفتگوهای تند و معارضه آمیز داشت و در سال 744 ه.ق درگذشت و در خانقاه خویش مدفون شد.

و بالاخره پسر او بنام عبدالرحیم هشتمین مرد فاضل خاندان مصالحی است که صوفی پرشوری بود و او را صاحب اخلاق و ملکات نیکو می شناختند. راه و روش او مقدم داشتن دیگران بر خود بود و بذل و بخششی فراوان داشت. مجلس او همیشه محل ازدحام دانشمندان و خواص بود و در سال هفتصد و چندی درگذشت و با مرگ او دیگر ستاره تابناکی در خاندان مصالحی ندرخشید و نام مصالحی که دویست سال گرمی بخش محافل علمی و مذهبی و عرفانی شیراز بود کم کم به گمنامی گرایید.

مهراز، 204- 202: 1348

فارس، شیراز، خاندان ها، خاندان وصال

وصال شیرازی از شاعران و خوشنویسان معروف قرن سیزدهم است. فرزندان وصال همگی شاعر و خوشنویس و از مشاهیر قرن سیزدهم بودند. وقار شیرازی، داوری شیرازی، فرهنگ شیرازی، یزدانی شیرازی، محمود شیرازی و توحید شیرازی فرزندان وصال بودند.

نوابی، 185- 178، 121- 52، 36- 24، 19-5: 1335

به ما در تکمیل اطلاعات این قسمت کمک کنید

ارسال اطلاعات
slot deposit 10 ribu
slot deposit qris
spadegaming
pg soft
habanero
cq9
slot garansi kekalahan